محل تبلیغات شما
آدم بهتره با خدا کشتی نگیره و گرنه. داستان مردی که مردان و عاشقان خدا را مسخره می کرد و عاقبت نکبت بار او که چه بر سرش آمد و چگونه تیر قضا بر وجودش فرود آمد. مردی که با تکبر و سرکشی روی زمین گام میزد ، انبار طلا داشت و با خدا به جنگ پرداخت: آن خواجه. آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا با تو بگویم حال او برخوان اذا جاء القضا (:اذا جاء القضا ضاق الفضا .آیه قران .وقتی قضا و بلا می آید فضا هم تنگ می شود.) داستان مردی که مردان و عاشقان خدا را مسخره

شاباش ای سلطان ما!

مردی که می خواست مرده زنده کند.

چرا برخی از دعاها قبول نمی شود؟

خدا ,مردی ,خواجه ,آمد ,عاقبت ,قضا ,مردی که ,با خدا ,و عاشقان ,مردان و ,عاشقان خدا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتاب‌شعرآفتاب‌تازه/داستانهاي آفتاب‌تازه۲